فرهنگ اصطلاحات:*منبع:فرهنگ نوربخشابرو:عراقی:اهمال کردن و سقوط سالک از درجات بواسطه ی تقصیر.لطیف ی غیبی: چشم و ابرو صفت کلام غیبی را گویند که بر قلب عارف وارد شود.حافظ: ابرو مظهر اشارات و کنایات حق است که سالک را متوجه وحدت می سازد . همانطور که ابرو راهنمای عاشق به طرف چشم و صورت و اشارات معشوق ظاهری است. وگاهی کنایه از مظاهر جمال حق است.گاه کنایه از علم حق است. در دوران احتجاب اول چیزی که دیده شود ابروست بعد چشم وصورت لذا موجب جذبه ی سالک می کردد.شرح گلشن راز لاهیجی: صفات از آن رو که حاجب ذات است معبر به ابرو می گردد.مغربی: مطلق تعبیر از صفت جمال است .ابروی خفته:رشف الالحاظ فی کشف الالفاظ: سقوط سالک از درجه و مقام به سبب تقصیری که از او رفته است.عبهرالعاشقین(روزبهان): در عشق تو خفته همچو ابروی توام زیرا که نه مرد دست و بازوی توام در خشم شدی که گفتمت ترک منی بگذاشتم این حدیث هندوی تواممحراب ابرو:حافظ: اشاره است به مظاهر جمال حق که عاشق را متوجه معشوق می کند(چونان محراب مسجد که نمازگزاران را متوجه قبله می کند)خم ابروو گوشه ی ابرو:حافظ: دقایق و رقایق صفات جمال را گویند،انتهای توحید صفاتی و ابتدای توحید ذاتی.چوگان ابرو:حافظ: لطایف صفات جمال که دل سالکان گوی چوگان آنهاست.طاق ابرو:عراقی :اهمال کردن است در سقوط سالک از درجه و مقام به سبب تقصیر و گذاشتن سالک را در آن .مرات عشاق: اهمال و امهال کردن سالک بود در رفع سقوط او از درجات عالم قدس و مقامات انس به سبب تقصیراتی که آن حجاب او شده باشد.کمان ابرو:عراقی: عرض کردن سقوط است بر سالک ، از درجه و مقام به سبب تقصیر، و بازگشت به مقصد او به حکم جذبه و عنایت، به مقام و دجه ای که بود.سعدی: جذبه ی صفات جمال برای صیدکردن دلها و کشاندن آنها به کوی وحدت.