سفارش تبلیغ
صبا ویژن
عرفان ادبیات موسیقی
بازدید امروز : [81] ، دیروز: [2] ، کل بازدیدها:[111369]
[ و فرمود : ] آن که به عیب خود نگریست ، ننگریست که عیب دیگرى چیست ، و آن که به روزى خدا خرسندى نمود ، بر آنچه از دستش رفت اندوهگین نبود ، و آن که تیغ ستم آهیخت ، خون خود بدان بریخت ، و آن که در کارها خود را به رنج انداخت ، خویشتن را هلاک ساخت ، و آن که بىپروا به موجها در شد غرق گردید ، و آن که به جایهاى بدنام در آمد بدنامى کشید ، و هر که پر گفت راه خطا بسیار پویید ، و آن که بسیار خطا کرد شرم او کم ، و آن که شرمش کم پارسایىاش اندک هم ، و آن که پارسایىاش اندک ، دلش مرده است ، و آن که دلش مرده است راه به دوزخ برده . و آن که به زشتیهاى مردم نگرد و آن را ناپسند انگارد سپس چنان زشتى را براى خود روا دارد نادانى است و چون و چرایى در نادانى او نیست ، و قناعت مالى است که پایان نیابد ، و آن که یاد مرگ بسیار کند ، از دنیا به اندک خشنود شود ، و آن که دانست گفتارش از کردارش به حساب آید ، جز در آنچه به کار اوست زبان نگشاید . [نهج البلاغه]
دسترسی ها
صفحه اصلی
پیامرسان
پارسی بلاگ
نیروانا یا بهشت؟
محسن محمدحسن
90/11/15:: 12:33 ص
من با نخستین گناه آدم زاده شدم
نطفه ام در هنگامه ی وزش بادهای مهرماه بر گندمزارها بسته شد
رقص باد و موج گندمزار
و هنگامی که خش خش ساقه ها
گوش ها را به اتاق خواب پدر و مادرم نامحرم میکرد
تیر ماه است
قابله را خبر کنید
هنگامه ی چیدن گندم است!
هابیل در گندمزار دفن شد!
هفتمین تجربه ی درد محتضر مادرم
و اینچنین بود که با خواهش پدرم
متولد شدم!
سیب سرخی در حوض افتاد
آدم سیب را چید
در زاد روز هبوطم !
بیستم تیر پنجاه
شیطان بالهایم را چید
و در پستوی سالها باید
پله پله با گامهای هوس و ایمان
هفت آسمان را
طی العرش کنم!
تا به خدا برسم!
من با نخستین گناه آدم آفریده شدم!
شاید تناسخ باشد
و من با کوله باری از کارماهای گذشته ام
زندگی دیگر را به تجربه بنشینم
در پستوی سامساراهایی دیگر
پله پله با گامهای نیک وزشت
هفت چاکرا را
طی النفس کنم
تا به نیروانا برسم
*من زمانی به دنیا آمدم که دوستش داشتم!
ومن با نخستین گناه آدم آفریده شدم!
وقتی مرُِدم
فرقی نمیکند چه خاک شوم
چه سوزانده و بر باد شوم
چگونه زیستنم مهم است!
گنبد خضرای محمد(ص) را که میبینم
بغض گلویم را فشار میدهد
من مجسمه ای دارم از بودا
که هروقت دلتنگ میشوم
عودی بر پایش میسوزانم و شمعی روشن میکنم
هر وقت احساس غریبی میکنم
قرآن میخوانم و گاهی سخنان بودا!
سخن هر دو از غریبستان دل است
در این سرزمین غربت ارض خاکی!
میشود من حاجی شوم؟
یا صلیب وار بر حیاط معبدی در بوتان سجده کنم؟
من به بشارت مسلمان نشدم
بهشت شکم پرستان شهوت پرست
با بشارتِ خوردنی ها و حوریانش!
**و کواعب أترابا و کاسا" دهاقا!
ومیکوشم نیک باشم به رسم نه به نام!
که
ان الله یحب المحسنین!
و میکوشم از حرص و آز و خشم
دور باشم که بودا پندم داده!
فرقی نمیکند
خاک یا سوزانده شوم
به نیروانا یا بهشت!
-----------------------------
*از رابیندرانات تاگور
**آیه 33 و 34 سوره مبارکه ی نباء
نظر()
عاشقانه هایم
،
سه رباعی...
مشخصات مدیر وبلاگ
محسن محمدحسن [28]
ویرایش
عناوین یادداشتهای وبلاگ
شعرم: درخت و سنگ
واپسین سخن
تقدیم به حضور سبز و سفید و...
زمانه
لینک عناوین یادداشتها[78]
بایگانی
آذر 90[21]
دی 90[22]
بهمن 90[9]
اسفند 90[7]
فروردین 91[7]
اردیبهشت 91[2]
تیر 91[2]
ویرایش
دسته بندی موضوعی
عاشقانه هایم
،
ادبیات
،
معرفی موسیقی سنتی...
،
از سیر تا پیاز
،
عرفان
،
ویرایش
خبر مایه
اوقات شرعی
دوستان
دفتر شعرم در سایت shereno.com
ویرایش
طراحی پوسته توسط تیم
پارسی بلاگ