سفارش تبلیغ
صبا ویژن
< 1 2 3 4 5 >
به چه فکر میکنی؟
چه دردی با تو همزاد است؟
که به هر جا مینگری
خوشه باران جنین غم است
در نهُ توی این دخمه ی تنگ
که زندگی نامش نهاده اند
مصلوب مترسک  سایه ی عشق شدی
پیشانی ات
چون نسیمی که دریا را پریشان میکند
پر چین است
و اشکی که بر گونه ات جاریست
در  مسیر درد من
نمکی بر زخم جان من است

نظر() عاشقانه هایم ،

  

میبینم کشتی به ساحل نشسته
با گامهای لحظه ها در مسیری که زندگیست
نمیتوانم گفت:
دریک قدمیست یا در افقی ست دور
من و لحظه ی احتضار
کشتی و ترک لنگرگاه


اولین دیدگاه را شما بگذارید عاشقانه هایم ،

  

   شب تیره ی برفی
   غم به زانوی سکوت گرفته ی عشقی
   فردا که خورشید بدمد
   عشق آواز میخواند
   غم آب میشود
   من میمانم و تو!

نظر() عاشقانه هایم ،

  

 *من دریا و تو ماه و قوانین فیزیک!

عجب بازی ای میشه شب:

جاذبه ی تو و مد من

امواجمو مینشونه به ساحل!

تو بازیگر دو تا نقشی ماه و ساحل!

تو  با ماسه هات نوازشم میکنی و

من  آغوشمو برات باز میکنم

 هم آغوشی دریا و ساحل!

خدایا میخوام مسخ بشم!میخوام دریا بشم! 


نظر() عاشقانه هایم ،

  

من با نخستین گناه آدم زاده شدم
نطفه ام در هنگامه ی وزش بادهای مهرماه بر گندمزارها بسته شد
رقص باد و موج گندمزار
 و هنگامی که خش خش  ساقه ها
گوش ها را به اتاق خواب پدر و مادرم نامحرم میکرد
تیر ماه است
قابله را خبر کنید
هنگامه ی چیدن گندم است!
هابیل در گندمزار دفن شد!
هفتمین تجربه ی درد محتضر مادرم 
و اینچنین بود که با خواهش پدرم
متولد شدم!
سیب سرخی در حوض افتاد
آدم سیب را چید
در زاد روز هبوطم !
بیستم تیر پنجاه
شیطان بالهایم را چید
و در پستوی سالها باید
پله پله با گامهای هوس و ایمان
هفت آسمان را
طی العرش کنم!
تا به خدا برسم!
من با نخستین گناه آدم آفریده شدم!
 
شاید تناسخ باشد
و من با کوله باری از کارماهای گذشته ام
زندگی دیگر را به تجربه بنشینم
در پستوی سامساراهایی دیگر
پله پله با گامهای نیک وزشت
هفت چاکرا را طی النفس کنم
تا به نیروانا برسم
*من زمانی به دنیا آمدم که دوستش داشتم!
ومن با نخستین گناه آدم آفریده شدم!
 
وقتی مرُِدم
فرقی نمیکند چه خاک شوم
چه سوزانده و بر باد شوم
چگونه زیستنم مهم است!
 
گنبد خضرای محمد(ص) را که میبینم
بغض گلویم را فشار میدهد
من مجسمه ای دارم از بودا
که هروقت دلتنگ میشوم
عودی بر پایش میسوزانم و شمعی روشن میکنم
هر وقت احساس غریبی میکنم
قرآن میخوانم و گاهی سخنان بودا!
سخن هر دو از غریبستان دل است
در این سرزمین غربت ارض خاکی!
 
میشود من حاجی شوم؟
یا صلیب وار بر حیاط معبدی در بوتان سجده کنم؟
 
من به بشارت مسلمان نشدم
بهشت شکم پرستان شهوت پرست 
با بشارتِ خوردنی ها و حوریانش!
**و کواعب أترابا و کاسا" دهاقا!
ومیکوشم نیک باشم به رسم نه به نام!
که ان الله یحب المحسنین!
و میکوشم از حرص و آز و خشم
دور باشم که بودا پندم داده!
فرقی نمیکند
خاک یا سوزانده شوم
به نیروانا یا بهشت!
-----------------------------
*از رابیندرانات تاگور
**آیه 33 و 34 سوره مبارکه ی نباء

نظر() عاشقانه هایم ،

  

خنده ات چون آسمان آبی
 دل دریایی ات را
می کند آرام
با گریه ای ابری تیره ،چو در برگیرد تورا
میشود طوفانی
اشکی بر صدف دلت بنشیند
میشود مروارید
ای قلب تو روشنای پرهیاهو

اولین دیدگاه را شما بگذارید عاشقانه هایم ،

  

کاش میشد شادی رو به درد قلمه زد ولی کسی پیدا میشه شاخه ای از شادیش رو ببخشه!


نظر() عاشقانه هایم ،

  

در بستر تنهایی ات،یادی کن از بستر تنهایی ام!


اولین دیدگاه را شما بگذارید عاشقانه هایم ،

  

تیک تیک ثانیه شمار ساعت به من می گویند:نیست نیست،در لحظاتی که سکوت باشد و خیال تو  و ساعت!
قطره اشکی که گوشه ی چشم منه چه طعم شیرینی داره،چون هدیه ی قلب من بخاطر یاد توئه!
خاطرات تلخت کهنه میشود چون شراب خانگی،روزی مینوشی و سرمست میشوی از آرامشی که داری!

اولین دیدگاه را شما بگذارید عاشقانه هایم ،

  

در کنار ساحل امنیت و آرامشت، بیم نداشته باش از طوفان تنهایی ات،سبکبار باش!

اولین دیدگاه را شما بگذارید عاشقانه هایم ،

  


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ

فال حافظ