*"نه در رفتن حرکتی است نه در ماندن سکونی"!ولی دریغ از گذر لحظه ها که چون رود جاری و مجال بازگشت و ماندن ندارد،طبیعت نشانه های فراوان دارد برای زندگی آدمی، تمام عمر رو میتوان به رود تشبیه کرد،رود در مسیر خود به موانعی بر میخورد در نهایت یا این موانع را تراش داده یا جابجا می کند در نهایت این مانع ،مانع اولی نیست رود است که پیروز است ،گاه مانعی فراپیش نیست و حتی بستری که رود بر آن جاری باشد و اینجا زیباترین تابلو خلقت :آبشار قدرت نمایی میکند،غرش زیباترین موسیقی اما در مقابل جریان رود آنجا که به بستری در نهایت آبشار می رسد یارای همنوایی نیست!رود پس از زمستانی سخت پرخروش و در انقلاب تابستانی کم نواست!مقصد دریاست و سیراب کردن اش!ما نیز در گذر بلا توقف عمر گاه خروشان و گاه آرام در جریانیم و موانع کُندمان می کند و پیروز کسی است که موانع را با هوشیاری از فراراه خود برداشته و چون رود نغمه خوان رونده باشد،گاه در مسیرمان گودالی ست و فرو میریزیم ولی باز دست همت بر زانوی خسته باید بدهیم تا همچنان جاری باشیم! اما انسان فرا قاعده ی فیزیکی ست که موانع را بتراشد خالق هستی ابزاری آسمانی به ما هدیه داده بنام عشق! **"اگر عشق نبود آدمی را توان سفری چنین نبود" .من لحظات بسیاری را تفکر کرده ام :هدفم از زاییده شدن و زندگی کردن و حتی مردن چیست؟! میدانم***"زمانی به دنیا می آییم که دوستش بداریم" و زندگی ما رشته ای است از رسالتهایی که داریم و چه شیرین است مرگ،چون حیاتی در ورای آن است،میدانم عمیقتر و زیباتر از این حیات دنی ست !****"آنجا جمله پرنده های مهاجر را یکسان می بینند،ابتدایش رشد است و انتهایش ابدیت" آنجا نه آگاهی ست و نه رنج، همین نبود، این دو را شیرین کرده! مگر نه اینکه هبوط و مصائب این حیات از آن ِاین دو ست!
بزرگترین اشتباه حیات آدمی آن است که دیگران را در آزمون حقیقت و مصلحت قرار دهد برای آگاهی از شدت رنج و یا تحمل!ابزار چیست؟لطیف ترین ،ناب ترین، و حساسترین هدیه ی خداوندی یعنی عشق!عشق سایه ی نسیم بالهای ملکوت است زمانی که بر انسان سجده می کنند!!! و چه ناگاه اند کسانی که این نابستان را با غرایز مشترکِ با حیوان در می آویزند!
این همان جدال ظلمت و نور است که نمیدانیم ناخواسته مجری آن شده ایم!
**احمد شاملو
***رابیندرانات تاگور
****دکترعلی شریعتی
*عزیزم :چه سخته فراموشی تو!میشه ذره ای از قلبم را بکُشم و زنده باشم؟تو شاهرگ حیات منی!مرا بی یاد تو زندگی مباد،عاشقت میمونم....
*چه لذتی داره فکر کردن به تو،حتی عذاب در کنارت نبودن شیرینه! یه درد شیرین!
*عشق زیبای من!چه زیباست نقش تو بر بوم خیال شبیه درآغوش کشیدن ساحل دریا را.
*همنفسم!چه هوای سنگینی ست هوایی که بازدم نفسهای تو نیست،کاش همسفرم بودی تا عطر نفسهای تو شب بوها را غایب میکرد.
*دو درخت درهم تنیده،یادم آمد حیات نباتی مان!ارواح بهترین یابنده اند،روح من و تو!!!نمیخواهم تقدیر چونان زمانی که هون ها جنگل مان را آتش زدند،جدامان کند، نمیخواهم.
*شباهت بارون با من، تعداد قطراتش به اندازه ی دلتنگی من برای تویه!
*ساحل آرامش من!هیاهوی طوفانها هیچ بود چون امواج یاد تو بر قلب من آرام می گرفت تا در دلت پهلو گرفتم!ای ساحل جزیره ی تنهایی من این آواره ی گمگشته را پذیرا باش.
*گاهی نور یک شمع از تمام روشنای زندگی مبهم پرفروغ تره و گاهی دلخوشی داشتن کسی که دوستش داری و بهت نه نگفت ناتمام شدنی ترین سرمایه و گاهی آرزوی یک لحظه ی دیدار دل انگیزترین آخرین تمنای زمان خداحافظی جاویده و همیشه چه لذتی داره فکر کردن به تو، به ما!
*شاید سعادت از آن سنگی است بر فراز معبدی در هند،شاید از آن درختی است بر فراز جنگلهای کوه های راکی،شاید از آن پروانه ای ست که جفتی پر نقش و نگار دارد،انسان چه ناسعادت است زمانی که میتواند عشق بکارد ولی نفرت جا میگذارد!ناسعادتند آنانی که چند برگی را با تو زندگی کردند و اسیر سراب سایه شان شدند!!!
*الهی !روزه ام تا نغمه ای نسازم از کلام و آهنگ تا من و او موسیقی بی کلام و کلام بی موسیقی باشیم!
*نبض قلب تو طپش زندگی منه!
Sarah :
Quando sono sola
sogno all"orizzonte
e mancan le parole,
si lo so che non c"è luce
in una stanza quando manca il sole
se non ci sei tu con me, con me
Su le finestre
mostra a tutti il mio cuore
che hai accesso
chiudi dentro me
la luce che
hai incontrato per strada
Time to say goodbye. -- Con te partirò
Paesi che non ho mai
veduto e vissuto con te
adesso sì li vivrò
Con te partirò
su navi per mari
che, io lo so
no, no, non esistono più
it"s time to say goodbye. -- con te io li vivrò
Andrea:
Quando sei lontana
sogno all"orizzonte
e mancan le parole
e io si lo so
che sei con me, con me
tu mia luna tu sei qui con me
mio sole tu sei qui con me
con me, con me, con me
Time to say goodbye. -- Con te partirò
Paesi che non ho mai
veduto e vissuto con te
adesso sì li vivrò
Con te partirò
su navi per mari
che, io lo so
no, no, non esistono più
Both:
con te io li rivivrò
Con te partirò
su navi per mari
che, io lo so
no, no, non esistono più
con te io li rivivrò
Con te partirò
Io con te
Time to say goodbye -- I"ll go with you
Sarah:
When I"m alone I dream of the horizon and words fail me
There is no light in a room where there is no sun
and there is no sun if you"re not here with me, with me
From every window unfurls my heart the heart that you have won
Into me you"ve poured the light
the light that you found by the side of the road
Time to say goodbye
Places that I"ve never seen or experienced with you
Now I shall, I"ll sail with you upon ships across the seas
seas that exist no more
it"s time to say goodbye
When you"re far away I dream of the horizon and words fail me
And of course I know that you"re with me, with me
You, my moon, you are with me
My sun, you"re here with me with me, with me, with me
Time to say goodbye
Places that I"ve never seen or experienced with you
Now I shall, I"ll sail with you upon ships across the seas
seas that exist no more
I"ll revive them with you
I"ll go with you upon ships across the seas
seas that exist no more
I"ll revive them with you
I"ll go with you
You and me
Andrea:
Time To Say Goodbye
* در زندگی لحظاتی هست که نیازمند حضور کسی هستی مثل نیاز خاک به نور،نیازمند حضور کهکشانی ات هستم.
*چه زبباست نقش تو بر لوح دلم ! ای تو زیباترین مخلوق هستی.
*غمگینی تو بر خاطرات گذشته شبیه به تماشا نشستن غروب در غربته.
*عزیزم منتظر صدای آرامبخشت بودم هر چند در ازدحام پرهیاهوی درد و صبر،اجبار به سکوت داره!سهمی برای من یار نبود!امید،شب آرامی داشته باشی.
*میدونم کم باشم کمرنگ نمیشم،زیاد باشم تکراری نمیشم،برا همین ساز ما همیشه کوکه.
*آتش نیستان وجودم!بالهای شب پره ای من ،تحمل گرمای شعله ی شمع رو نداره چه رسد به شعله ی شمع و چه رسد به آتش نیستان! به خرمن پروانه ای من آتش بزن تا شمع نخنده!
*دوست دارم زیر بارون برا دلتنگی هات گریه کنم چون از اندکی اشک هام در مقابل افزونی قطرات دلتنگیم خجالت میکشم!
*عزیزم!دلتنگتم به اندازه ی دلتنگی حیات جنینی! به غمگینی هبوط ! چون تو نباشی بیگانه ام در ارض خدایی! *من دریا و تو ماه و قوانین فیزیک!عجب بازی ای میشه شب:جاذبه ی تو و مد من امواجمو مینشونه به ساحل!تو بازیگر دو تا نقشی ماه و ساحل!تو با ماسه هات نوازشم میکنی و من آغوشمو برات باز میکنم هم آغوشی دریا و ساحل!خدایا میخوام مسخ بشم!میخوام دریا بشم! *عزیزم چقدر سخته تحمل دلتنگی هات!شبیه سبز موندن درخت بر لب ساحل! *(احساسم از غروب در ساحل):آبینه های امتداد افق اندوه را در گذر نگاه آدمی خسته و فارغ از هر آنچه به این دیدگاه پناه آورده است فرا یاد آرد!چگونه میتوانم از رنگ بگریزم که آسمان حضوری جاودان دارد و چگونه آدمی اندیشه ها را فرا خواند که غرور و تعصب در ورای آن است.
سرعت گذر عمر از سرعت نور هم بیشتراست. آلبرت انیشتین
چون با تو سخن می گویند:اول بشنو بعد بیندیش و بعد تصمیم بگیر. سقراط
هر بار تردید کردی،مطمئن باش که شکست خواهی خورد . ناپلئون بناپارت
آن چه بر روح آرامش می بخشد همانا علم است و بس . بودا
خوشبخت ترین افراد کسی است که فضیلت دیگران را قدر بداند و از خوشبختی دیگران نیز احساس مسرت کند. گوته
همه گل ها خار ندارند بلکه زیباترین آن ها پرخارترین آن هاست. آنتوان چخوف
هنر گوش دادن را فرا بگیرید،فرصت ها گاهی به آهستگی در می زنند. دیل کارنگی
بیشتر مشکلات ما ناشی از فعالیت بی هدف ماست . ابیکور
خوب صبر کردن ،پیش درآمد پیروزی است . حضرت علی (ع)
آموختن و بکار بستن،خشنودی خاطر می آورد. کنفوسیوس
افکار مثبت، شما را در هماهنگی با کاینات قرار می دهند. وین دایر
زن شلاقی است که سرکش ترین مرد ها را رام می کند. ولتر
آسان ترین راه برای از بین بردن افتخارات خود ستایی است. فردریش نیچه
هیچ طناب و ریسمان محکمی نمی تواند نیرومندتر و سریعتر از طناب نازک عشق، چیزی را بکشد یا ببندد. روبرت بورتن
هیچ آبی قادر به خاموش کردن عشق نیست، حتی سیل و طوفان نیز نمی تواند آن را فرو بنشاند. آواز سلیمان
عاشق شدن،شعله ور شدن همزمان دو روح است که رشد و نمو آن کاملا مستقل از رشد بدنی می باشد و احساس عشق به طور کاملا بی صدا در درون دو عاشق منفجر می شود. لارنس دورل
عشق هیچ نمی دهد الا خودش و هیچ نمی ستاند مگر از خودش ،عشق مالک هیچ نیست و در تملک کسی هم در نمی آید:چرا که عشق را عشق کافی است . جبران خلیل جبران
می خواهم تا لحظه ای چشم بر هم بگذاری تا در کنارت بنشینم.همه آن کارها که در دست دارم وا می نهم. دلم می داند که دور از نور روی تو آرامش و آسایشی نیست. رابیندرانات تاگور
وقتی گرد پیری بر سرم نشست،آیا باز هم مرا می بوسی و می گویی که اکنون در خزان به تو عشق می ورزم همان گونه که در بهار چنین بود. جیمز جی واکر
گویی قلبم در قلبش در آویخته است،و زندگی ام در زندگی اش . کریستینا روستی
منابع: نکته های ناب از مرتضی اسدخواه/عشق واقعی ترجمه غیوری و پور نعمتی /برای من و تو منصور سجاد
دکتر شریعتی:
آدمی می تواند خود را بکشد اما نمی تواند تصمیم بگیرد که فقط به اندازه ای که مصلحت است بفهمد!
رنجم نه دیگر تنهایی، که جدایی است ،واضطرابم نه زاده ی بی کسی ،که بی اویی ست.
نوبهارنوبهار آمد که گلشن رونقی دیگر گرفتباغ از عطر ریاحین بوی مُشگ تر گرفتصد هزاران گل شکوفا گشت در دشت و چمن آن چنان کز خرمی عالم به زیب وفر گرفت
عناوین یادداشتهای وبلاگ